۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

گزارش تصویری تمرین ها 9




آشکارا ، کار کنید

آشکارا ، کار کنید
گروه در روزهای اخیر ، درگیر اتودهایی هستند که با روزهای اول تمرین متفاوت است.
بازیگران در فضای تمرین پخش می شوند ، حرکت می کنند ، قدم می زنند ، فکر می کنند تا انگیزه ای برای عمل و عکس العمل خود پیدا کنند. این فضا ادامه پیدا می کند تا وقتی که کاراکترها بعد از چند بار پر و خالی شدن انرژی ، از صحنه خارج شوند ؛ در نهایت حضور دو و یا حتی یک کاراکتر که هنوز انگیزه ای در بودن دارند آغاز صحنه ای از نمایش می شود.
گاهی که این اتود را در فضای تاریک و روشن و با نور بسیار کم انجام می دهیم ، دامنه ی حرکت ها و بیرون ریزی اشخاص بازی بیشتر می شود. شاید چون همدیگر را نمی بینند کنش و واکنش سریع تر و درست تری را به نمایش می گذارند. این اتفاق در اتود کوری نیز همین بازدهی را داشت. تمامی گروه چشمان خود را به مدت 30 دقیقه بستند و تلاش کردند تا در مقابل هجوم افراد دیگر از خود واکنش نشان دهند. در این تمرین در ابتدا تمامی واکنش ها از سر ترس صورت می گرفت اما کم کم تک تک اعضا به مقابله و درگیری با حمله ی برنده ها پرداختند ، به گونه ای که با هم متحد شدند و به صورت یک شکل دفاع کردند.
کنش ها و واکنش ها در این تمرین بی اندازه عالی بود. هر فرد رفته رفته از حالت گیجی به تمرکز می رسید. صداها ، لمس بدنی و حتی تنفس اشخاص را به دقت زیر نظر می گرفت و تلاش می کرد که در حداقل حرکت واکنش نشان دهد.
باید بدانیم برای رسیدن به اعمال جسمانی می باید در واکنشی طبیعی بدن از خود فرآیند رفتاری نشان دهد. پنهان کاری در مقابل یک کنش از سوی دیگری رابطه و رخداد را متوقف می کند. ترس از این که ناخودآگاه رفتاری طبیعی از ما سر بزند ، ما را به درون گرایی و بدنی خنثی سوق می دهد. پس گروه در جهتی پیش می رود که آشکارا عمل کند.

جلسه ی یازدهم 17 تیر ماه

جلسه ی یازدهم 17 تیر ماه
در رفتارهای روزانه ی هر کدام از ما ، مجموعه ای از کنش ها و واکنش ها وجود دارد که رفتارهایی تکراری به حساب می آیند. ما معمولا برای انجام آن ها فکر نمی کنیم. این رفتارهای تکراری تا اندازه ای از شکل اصلی خود نیز خارج شده اند و رفته رفته به حرکتی موجز و شکسته تبدیل شده اند.
این اتفاق به شکلی ناخودآگاه رخ می دهد. مثلا شما ، یکی از دوستانتان را از دور می بینید. دستتان را بلند می کنید و روی سینه می گذارید ؛ این حرکت به او می فهماند : سلام ، خوبی؟ من خوبم ، قربانت ...
در فرهنگ های مختلف این رفتارها ، شکلی متفاوت دارند. ولی آن چه بین آن ها مشترک است ؛ شکل گیری یک حرکت کوتاه و مختصر ، تنها برای بیان همان چیزی است که شما نیاز دارید.
تمرین :
دو نفر از رو به رو به هم نزدیک می شوید. در برخورد با یکدیگر به رفتار ( رابطه ای ) برسید که به شکل موجز ودقیق تنها همان نیازی را که مد نظر دارید ، برطرف کند.
هیچ چیز را اضافه تر وارد نکنید. احساس را وارد کار نکنید. تماشاگر از دیدن رابطه ی میان شما ، به همان برسد که شما نیاز دارید.
تنها در یک حرکت به نتیجه برسید.
علاوه بر این :
· دو نفر از رو به رو به هم نزدیک می شوند. یکی رابطه ای برقرار می کند ، دیگری مانع آن می شود.
· یکی درگیر یک اتفاق می شود. دیگری یا عکس العمل نشان می دهد یا نمی دهد.


توجه داشته باشید که ارتباط فقط در نقطه ای که به هم می رسید ، تعریف می شود. نباید از شروع حرکت ، یا بعد از گذر از یکدیگر ، اثرات رابطه را ادامه دهید.

گزارش تصویری تمرین ها 8












تمرین بیگانه سازی

جلسه ی یازدهم 17 تیر ماه
تمرین بیگانه سازی

هم گروه ها ، با چشمان بسته ، در اتاق می چرخند و سعی می کنند که یکدیگر را هدایت کنند. در طول مسیر با هم صحبت می کنند. گروه ها از میان یکدیگر عبور می کنند. فردی در میان مسیر موانعی قرار می دهد و یا با صداها و ضربه هایی آن ها را متوجه یک عامل خارجی می کند. گروه ها برای رفع این مشکل ها راه هایی را امتحان می کنند. راه هایی که برای افرادی که نمی بینند چندان هم ساده نیست. با کمک به یکدیگر ، و با قرار گرفتن در موقعیت خاص ، تهدیدها را کمتر و یا کنترل می کنند.

بیگانه سازی مهم ترین بحث این بازی است.
در این رابطه کوری را بازی کردید. و یک جور حس ترحم را در خودتان به وجود آوردید. در این بیگانه سازی ذره ذره خلع سلاح شدید. آزارها و ضربه ها ، فقط تهدید نبود ، بلکه به نوعی خلع سلاح کردن شما بود.
در ابتدا فقط کوری را بازی کردید. از این که بیرون چه چیزهایی وجود دارد ، درکی نداشتید. کم کم حرکات در بدنتان شکل گرفت. از حرکات اضافی و بی مورد دست و پا رسیدید به تمرکز ، درک نشانه های محیط ، صداها و در نهایت عکس العمل مناسب.
در این رابطه ، به گونه ای با آن چه فراموش کرده اید ، آشنا شدید. به مرور درک کردید که کوری چیست؟ تماشاگر آگاه است که شما کور نیستید ولی باور می کند که کور شده اید ؛ چون عکس العمل های درستی دارید. بیگانه سازی ، کلیشه ها و آن چه برای ما عادی شده ، ولی وجود دارد را زنده می کند.

گزارش تصویری تمرین ها 7







۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

جلسه ی هفتم تمرین 11 تیر ماه

تمرین :
شاه لیر ، روی صندلی وسط سالن می نشیند. هر یک از شخصیت های داستان از رو به روی او عبور می کنند. در هنگام رسیدن به شاه ، یک کلمه یا عبارت را در حین احترام گذاشتن به او بیان می کنند. کلمه ای که ناشی از دغدغه و نیاز آن کاراکتر است.
· توجه داشته باشید که این شاه ، در حال حاضر ، در اوج قدرت خود است.
· در مرحله ی بعد یک کلمه می تواند تبدیل به یک جمله شود. با این تصور که این شاه منبعی برای رفع نیاز و جواب به شماست.
· همین نمایش را در شرایطی که شاه دیگر قدرتی ندارد و حتی شاه به مرحله ی جنون رسیده ، دنبال کنید.
· در شرایطی دیگر : شما برای انجام کاری ( مثلا رفتن به دست شویی ) عجله دارید ، و در این شرایط ، شاه با صدا زدن شما ( هر آن گونه که روابط شاه با کاراکتر اقتضا می کنه ) شما را مجبور به ایستادن و ادای احترام می کنه.



آن چه در این نمایش اتفاق می افتد ، روابط و تغییرات درونی کاراکترها در مواجهه با قدرت شاه است. شاه در این نمایش در حالت های مختلف ظاهر می شود. از مرحله ی اقتدار به مرحله ای که به جنون و دیوانگی می رسد. هر یک از کاراکترها ، خصایصی درونی دارند که در موقعیت های مختلف ، بنا به ضرورت فضا و نیاز خودشان بروز می دهند.
شاید چنین موقعیتی هیچ گاه در نمایش اصلی ، به وجود نیاید. اما این بازی امکان آن را فراهم می کند که کاراکترها با قرار گرفتن در چنین موقعیتی ، لایه های زیرین خود را کشف کنند و با تصور چنین داشته هایی از خود ، نقش را ایفا می کنند.
مثلا رفتار ادموند در هنگام اقتدار شاه و در زمان نزول قدرت شاه ، کاملا متفاوت است. رابطه ی احساسی آلبانی و شاه ، در مرحله ای ، همانند رابطه ی سپری است که شاه هیچ وقت نداشته. و دلقک در جایی فقط یک دلقک است اما تا مرحله ی مادری برای شاه در آخر داستان پیش می رود.

۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

گزارش تصویری تمرین ها 4

















مربع سفید

مربع سفید
یک مربع سفید! یک مربع سفید روی زمین تمرین! یک مربع سفید که محل رویداده!
اهمیت این مربع همینه. محدوده ای که تماشاگر شاهد یک رویداد است. اتفاق این جاست.
این جا هیچ چیز بی معنا نیست. حتی سکوت ها و فاصله ها.
این مربع شاید همون چیزیه که خیلی جاهای دیگه هم تلاش شده بهش برسن. چیزی مانند اتاق فکر و ... این محدوده اون قدر پرانرژی تصور شده که بازیگران رو به این باور می رسونه که تنها با یک گام به داخل آن همه چیز تغییر می کنه و خروج از آن نیز به همین صورت.
توی این محدوده این مهم نیست که چی داریم می گیم ، فقط این مهمه که چی کار داریم می کنیم.
چکه کردن آب از سقف سالن وسط مربع اون اتفاق ساده ای هست که بازیگران باید به آن توجه کنند.
رویداد و درک و رفتار متقابل با آن رویداد از سوی کاراکترها ، معجزه ی این مربع سفید است.

گزارش تصویری تمرین ها 3



تمرین تنفس

جلسه ی دوم 4 تیر ماه
تمرین تنفس
در این تمرین ، هدف فقط گرفتن دم و بازدم هوا نیست. مهم تعادل بدن است. بدن ما می تواند چنان وضعیتی را پیدا کند که در تعادل کامل باشد. انگار بدن تو در سیالی تمام ، ایستایی کامل را دارد. مرکز ثقل جهان بدن توست. می تواند به چنان انعطافی برسد که در بهترین موقعیت جلوی ضربان را بگیرد و حتی از فرصت های خالی نیز استفاده کند.
این تمرین ها برای ایجاد سبکی و راحتی در بدن است. برسیم به آن جا که بدن مثل پر کاه سبک شود. سنگینی بازیگر ، تماشاچی را نیز کرخ می کند. چون بدن شما ، وسیله ی انتقال تمامی رفتارها و حواس شما به دیگری می باشد.
در اجرای نمایش نامه ی لیرشاه ، هدف آن است که تا می توان کاراکترها را متفاوت جلوه داد. متفاوت از این نظر که ، هیچ کدام تک بعدی و یک کلمه ای در تعریف خود نیستند. برای تماشاگر نباید فقط یک کلمه از شخصیت در ذهنش قرار بگیرد.
در این اجرا ، هیچ چیز ( کاراکتر ) بالفعل نیست. همه ی کاراکترها تلاش می کنند که بالفعل شوند. بنابراین همه ی پیش فرض های تماشاگر باید محو شود.
هم گروه ها :
در همین روزهای اولیه ی تمرین ، هم گروه ها باید مشخص شوند. این هم کاری و هم گروهی فقط در صحنه و اجرا نیست. بلکه در تمام ساعت های تمرین است. مهم به دست آوردن روابط است. هر چه قدر این روابط پیدا شود ، شخصیت از درون شکل می گیرد و به بیرون انتقال می یابد.

گزارش تصویری تمرین ها 2











با تمرکز ، خوب دیدن را به دست آورید

با تمرکز ، خوب دیدن را به دست آورید
بچه های گروه ، هر جلسه این تمرین رو دارن. پرتاب توپ والیبال. با پنجه ، گاهی با پا و دست و حتی گاهی با سر.
بازیه آشناییه. همه این کار رو کردن. ولی وقتی بدونی داری چی کار می کنی ، قضیه فرق می کنه.
گاهی این بازی رو نشسته انجام می دن. به این منظور که با کمترین امکان جا به جایی بتونن توپ رو بزنن. این محدودیت ها هر دفعه تغییر می کنه. همین محدودیت هاست که باعث می شه بازی متفاوت باشه.
امروز بچه ها ، حق حرف زدن در حین بازی رو نداشتن. به ظاهر شاید بی اهمیت باشه ؛ چون چیزی که واضحه اینه که با زبونشون توپ رو نمی زنن! ولی قضیه این نیست. صدا و کلام همون چیزیه که حذفش باعث می شه بچه ها رو پرتاب توپ تمرکز بیشتری داشته باشن. تمرکز بیشتر در پرتاب توپ ، همون چیزیه که باعث می شه بدنشون رو با توپ یکی فرض کنن. یکی شدن توپ و بدن همون چیزیه که ارتباط بین گروه رو شکل می ده. و این ارتباط ، همون ارتباطیه که نقش ها با هم دارن.
موردی که همیشه در تمرین ها تاکید می شه ، تمرکز و خوب دیدنه. تمرکز برای حرکت ، برای ایستادن ، برای قدم زدن. تمرکز برای این که بدونی چه قدر و در کجا باید کمتر یا بیشتر انرژی بذاری.
یکی از این تمرین ها که باز هم شکل آشنایی داره اینه که یک نفر توپ رو در وسط دایره به هوا پرتاب می کنه و اسم یکی از بچه ها رو که در اطراف دایره ایستادن صدا می زنه. خوب مشخصه که اون فرد باید توپ رو قبل از این که به زمین بخوره ، در وسط دایره بگیره. آره ، تا این جا هیچ فرقی با بازی زمان بچگیمون نداره.
کوتاه بودن فاصله ی برگشت توپ به زمین ، باعث می شه فرد به وسط زمین هجوم ببره و انرژی زیادی رو صرف استارت برای حرکتش بکنه. گاهی حتی این نوع شروع ، باعث عدم تعادلش می شه.
مساله این جاست که به راحتی می شه توپ رو مال خودت کنی وقتی بدونی چه وقت و چه طور حرکت کنی.
این نکته لازمه که به توپ نگاه کنی که به بالا می ره و با یک گام بلند و سبک خودت رو به مرکز دایره برسونی.
گروه تلاش می کنه که در عین دقت ، سرعت و چالاکی هرگز زیبایی حرکت در گرفتن توپ رو از بین نبره.
کلید این بازی در تمرکز و خوب دیدن است.

گزارش تصویری تمرین ها 1